مسألۀ اصلی نگارنده در این اثر، توصیف، تحلیل و ارزیابی بازیگران عرصۀ دانش در بستری پدیدارشناسانه است. محقق در تبیین و تفسیر اصحابِ دانش از «تبارشناسی مبتنی بر تجربۀ زیسته» بهره برده است. در این روش، پژوهشگر میکوشد تا بهجای یافتن دودمان یا تبار خانوادگی و اصل و نَسَب خویش، به بررسی تبار و ریشههای تجارب زندگی تحصیلی و آموزشی خود بپردازد و هر پاره خاطره و شکسته حادثهای از تجارب گذشته را با پرده دری تمام، دستمایۀ مطالعه و دقت قرار دهد. نگارنده بهجای گوش سپردن به زبان و نوشتههای دیگران، كلام و تجربههای خود را به وادی اندیشه میآورد و کاری میکند که در آینده مجبور نگردد تجربه و اندیشۀ زیستۀ خویش را با شرم از زبان بیگانهای بشنود كه برای گفتن تمام حقیقت، آموزش ندیده است.